banner

۱۳۸۷ بهمن ۱۰, پنجشنبه

خلاصه قسمت شانزدهم سریال افسانه جومونگ

خوب همونطوری که دیدید جومونگ پیش سوسانو میاد و بهش پیشنهاد رفتن به کشور گوسان رو میده تا با هم به کوه نمک برند و نمک بیارند . اما خوب ، دقیقا مطمئن نیستند که آیا چنین کوهی وجود داره یا نه خلاصه سوسانو با کلی حرف زدن و صحبت با یون تابال موافقت رفتن به گوسان رو میگیره و بر خلاف تمامی تلاش ها و نگرانی هایی که اوته و سایونگ داشتند نظر یون تابال و سوسانو عوض نمیشه . او یی و ماری و هیوپ هم همسفر جومونگ میشند .

http://www.jumong.ir/photos/8141989-jumong.ir-p16-s1.jpg


جومونگ پیش بانو یوها میاد و برای رفتن ازش خدا حافظی میکنه و وقت خداحافظی یوها همون انگشتری رو که هموسو به اون داده بود رو به جومومنگ میده و میگه که این انگشتر رو به دختری بده که فکر میکنی دوسش داری . بعد از اون جومونگ پیش مو پال مو و موسونگ میره و میگه که در نبود من باید مراقب اوضاع باشید . مو پال مو هم از درست کردن یه شمشیر که قدرت زیادی نسبت به شمشیرهای دیگه داره باهاش صحبت میکنه و میگه این شمشیر اتفاقی درست شده و من نحوه صحیحش رو بلد نیستم . اما در آینده نزدیک یاد خواهم گرفت .
http://www.jumong.ir/photos/444980-jumong.ir-p16-s2.jpg
گوم وا و بانو یوها با هم در مورد جومونگ و کارهاش صحبت میکنند و امیدوارند که بیرون موندن از قصر برای جومونگ آموزنده باشه . در همین حین یو می یول به اقامتگاه بانو یوها میاد و اسرار داره که ببینتش ، شاه یکم مخالفت میکنه و نمیذاره ، اما خلاصه اجازه میده و یو می یول هم میاد بهشون میگه که کمان دامول شکسته و این برای آینده بویو خطر داره . اما گوم وا ( شاه ) میگه که این کارها دیگه به قصر پیشگویی و شما مربوط نیست و همه چیز از این به بعد دست خودم هستش .
http://www.jumong.ir/photos/2062433-jumong.ir-p16-s3.jpg
یو می یولی هم به ظاهر برای نجات خودشونو بویو یه مراسم داخل قصر به پا میکنه . خلاصه جومونگ و کاروان یون تا بال به رهبری سوسانو راهی سفر به گوسان برای به دست آوردن نمک میشند . در وقت رفتن هم جومونگ به بویونگ قول میده که پول آزاد شدنش رو فراهم کنه . خبر رفتن کاروان یون تا بال به توچی هم میرسه .
http://www.jumong.ir/photos/5532757-jumong.ir-p16-s4.jpg
وزیر پیش شاه میاد و بهش میگه که الان سه روز هستش که یو می یول مراسم به پا کرده ، اما شما به قصر اونا سر نزدید ، گوم وا هم میگه که دیگه از اونا حرفی نزن . بعد هم در مورد ملاقات فرمانده هیون تو با هنگ این صحبت میشه و تسو میگه که من خودم شخصا برای پی گیری این موضوع پیش یون تا بال میرم و موضوع رو میفهمم . بعد از پایان مراسم هم یونگ پو به تسو میگه که کمان دامول شکسته و من به یو می یول گفتم که ما نتونستیم کمان رو جا بزنیم . تسو هم از شنیدن این موضوع عصبانی میشه و به شدت به یونگ پو می توپه .
http://www.jumong.ir/photos/4262734-jumong.ir-p16-s5.jpg
تسو پیش یون تا بال میاد تا ازش در مورد دیدار فرمانده هنگ این و هیون تو بپرسه ، بعدش سراغ سوسانو رو از یون تا بال میگیره ، اما میفهمه که سوسانو با جومونگ به گوسان رفته و یکم بگی نگی حالش گرفته میشه . تسو هم با یون تابال وارد بحث میشه و میگه که میدونستی که سوسونو ، جومونگ رو میشناسه از قبل ؟ یون تا بال هم میگه که بله ، زمانی که جومونگ در باتلاق گیر کرده بود ، سوسانو نجاتش داد و این سوسانو بود که اون رو به کوه شیجو برد . اینجاست که تسو میفهمه که جومونگ به کوه شیجو رفته و ممکنه که اون کمان دامول رو شکسته باشه .
http://www.jumong.ir/photos/4017628-jumong.ir-p16-s6.jpg
گروه تجاری یون تا بال و جومونگ که راهی گوسان هستند ، شبانه جایی اتراق میکنند . تا اینکه نیمه های شب جومونگ بی خوابی به سرش میزنه و میره کنار آتیش میشینه ، سوسانو هم از خدا خواسته ، وقتی میبینه که جومونگ تنهاست ، میاد کنارش میشینه و دل میدن و قلوه میگیرند و خاطره اون روزهایی که سوسانو ، جومونگ رو نجات داد رو به یاد میارند .
http://www.jumong.ir/photos/928279-jumong.ir-p16-s7.jpg
در بویو هم یه اتفاق عجیب می افته و اونم اینه که فرمانده هیون تو سر زده به بوی و میاد و پیش شاه ( گوم وا ) ادای احترام میکنه .
کاروان تجاری سوسانو و جومونگ هم به هنگ این میرسند و اونجا استراحت میکنند . اما چون سوسانو قبلا فرمانده نظامی هنگ این رو میخواست بکشه ، سربازانش شناسایش میکنند و شبانه قصد جون سوسانو رو میکنند ، اما جومونگ مثل همیشه به کمک سوسانو میاد http://www.jumong.ir/photos/6051504-jumong.ir-p16-s8.jpg

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

آخرین پستها

linkbox