فکر میکردم که برام یه رفیق و همدمی
تو کویر آرزو باران رحمتی
به گمونم آخر عاشقای عالمی
بذار راحتت کنم >>> فکر میکردم آدمی…!!!!
احساس سوختن به تماشا نمی شود
آتش بگیر تا که بدانی چه می کشم
این دلی که شکستی مال من نبود
خیلی وقت پیش تقدیم به تو شد.خوشحالم چون حالا میتونم جای دل سنگ بذارم تو سینه
خوشحالم که بردم چون کسی رو از دست دادم که دوستم نداشت ،
.
.
.
.
.
.
.
.
.
خوشحالم که باختی چون کسی رو از دست دادی که دوستت داشت
تو روزگار رفته ببین چی سهم ما شد …
از عاشقی تباهی
از زندگی مصیبت
از دوستی شکستو
از سادگی خیانت
با تو بودن خیلی وقته که گذشته
بی تو بودن مثل مهر سرنوشته
حالا اسم تو را هی زمزمه کردن
واسه من نه تو میشه نه فرقی داره
مینویسم روی صفحه ی غریب زندگی ، من فراموشت نمی كنم عزیز، به سادگی
از دشمنان برند شکایت به دوستان*** چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم
آرزویم این است:
نرود اشک در چشم تو هرگز
مگر از شوق زیاد
نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز
و به اندازه هر روز تو عاشق باشی
عاشق آنکه تو را می خواهد
و به لبخند تو از خویش رها می گردد
و تو را دوست بدارد به هر اندازه دلت می خواهد
زتو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
رفتم از کوی تو لیکن عقب سر نگران
ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان و دگران وای به حال دگران
آنقدر رسم وفا مرده كه ترسم مجنون گر زنده شود یادی ز لیلی نكند
سنگ در برکه می اندازم و می پندارم
با همین سنگ زدن ماه به هم میریزد
کِی به انداختن سنگ پیاپی در آب
ماه را میشود از حافظه آب گرفت
گفتی شتاب رفتن من از برای توست
آهسته تر برو که دلم زیر پای توست
یادمان باشد:
اگر خاطرمان تنها ماند طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم
که در این بحر دو رنگی و ریا دگر حتی طلب آب ز دریا نکنیم
یارب تو او را همچو من بر غم گرفتارش مکن
در شهر غربت ای خدا هرگز تو ازارش مکن
هر چند او از رفتنش چشمان من گریان نمود
لیک ای خدای مهربان از غصه پر بارش مکن
تو بارون كه رفتی شبم زیرو رو شد
یه بغض شكسته رفیق گلو شد
کاش همانطور که از شکستن تکه ای شیشه بر میگردی و نگاهش میکنی
وقتی دل مرا شکاندی 1بار بر میگشتی.فقط نیم نگاهی میکردی.
تو دل منو شکستی و لی من دل تو رو نمی شکنم چون یک دل شکسته بهتر از دو دل شکسته است
دیدی آنرا كه تو خواندی به جهان یار ترین
سینه را ساختی از عشقش سر شارترین
آنكه می گفت منم بهر تو غمخوار ترین
چه دل آزار شد آخر،چه دل آزار ترین
دیدی…
به تو سپرده بودمش
با هزار و یک امید
و حالا برای هزارو یکمین بار
دلم را می برم
تا شکستگی اش را….
گچ بگیرند!!!
چه ویرانگر ولی شیرینی ای عشق
بیا كه با همه افسونگریهات
برای درد دل تسكینی ای عشق
از من نخواه ببخشمت
هرگز نمیبخشم تورا
حتی اگه ببخشمت
خدا نمیبخشه تورا
بنویس ای سنگتراش عاقبت شدم فداش ، بنویس تا بدونه عمرمو دادم براش..
برگ از درخت خسته شده *پاییز همش بهونست
بودیم و کسی پاس نمیداشت که هستیم
باشد که نباشیم و بدانند که بودیم
ز کویت رفتم و الماس ِ طاقت بر شکستم برو با یار ِ خود بنشین که من بارِ سفر بستم
که بعد ِ رفتنم جانا هزار افسوس خواهی خورد فلانی یار ِ خوبی بود و من ،قدرش ندانستم
گرچه دوست نمیخرد ما را به ریالی
ولی نفروشم تار مویش به جهانی
وقتی دلمو شکستی حس کردم بیشتر دوستت دارم
چون حالا دلم چندین تیکه داشت که هر کدوم جداگونه دوستت داشت..
آرزو دارم شبی عاشق شوی
آرزو دارم بفهمی درد را
تلخی برخوردهای سرد را
میرسد روزی كه بی من لحظه ها را سركنی
میرسد روزی كه مرگ عشق را باور كنی
میرسد روزی كه شبها در كنار عكس من
نامه های كهنه ام را مو به مو ازبر كنی
چقدر سخته
کسی رو که دوستش داری نتونی بهش بگی که دوستش داری وچقدر
بده که کسی تورو دوست داشته باشه واینو نتونه بهت بگه.
چقدر سخته
دلت بخواد سرتو باز به دیواری تکیه بدی که
یبار زیر آوار غرورش همه وجودت له شده.
چقدر سخته
تو خیالت ساعتها باهاش حرف بزنی اما
وقتی دیدیش هیچیزی بجز سلام نتونی بگی.
چقدر سخته
وقتی که پشتت بهشه دونه های اشک گونه هاتو خیس کنه
اما مجبور بشی بخندی تا نفهمه که هنوز دوسش داری.
چقدر سخته
گل آرزوهاتو تو باغ دیگری ببینی و هزار
بار خودتو بشکنی و اونوقت آروم زیر لب بگی
گل من
باغچهء نو مبارک
تو کویر آرزو باران رحمتی
به گمونم آخر عاشقای عالمی
بذار راحتت کنم >>> فکر میکردم آدمی…!!!!
احساس سوختن به تماشا نمی شود
آتش بگیر تا که بدانی چه می کشم
این دلی که شکستی مال من نبود
خیلی وقت پیش تقدیم به تو شد.خوشحالم چون حالا میتونم جای دل سنگ بذارم تو سینه
خوشحالم که بردم چون کسی رو از دست دادم که دوستم نداشت ،
.
.
.
.
.
.
.
.
.
خوشحالم که باختی چون کسی رو از دست دادی که دوستت داشت
تو روزگار رفته ببین چی سهم ما شد …
از عاشقی تباهی
از زندگی مصیبت
از دوستی شکستو
از سادگی خیانت
با تو بودن خیلی وقته که گذشته
بی تو بودن مثل مهر سرنوشته
حالا اسم تو را هی زمزمه کردن
واسه من نه تو میشه نه فرقی داره
مینویسم روی صفحه ی غریب زندگی ، من فراموشت نمی كنم عزیز، به سادگی
از دشمنان برند شکایت به دوستان*** چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم
آرزویم این است:
نرود اشک در چشم تو هرگز
مگر از شوق زیاد
نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز
و به اندازه هر روز تو عاشق باشی
عاشق آنکه تو را می خواهد
و به لبخند تو از خویش رها می گردد
و تو را دوست بدارد به هر اندازه دلت می خواهد
زتو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
رفتم از کوی تو لیکن عقب سر نگران
ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان و دگران وای به حال دگران
آنقدر رسم وفا مرده كه ترسم مجنون گر زنده شود یادی ز لیلی نكند
سنگ در برکه می اندازم و می پندارم
با همین سنگ زدن ماه به هم میریزد
کِی به انداختن سنگ پیاپی در آب
ماه را میشود از حافظه آب گرفت
گفتی شتاب رفتن من از برای توست
آهسته تر برو که دلم زیر پای توست
یادمان باشد:
اگر خاطرمان تنها ماند طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم
که در این بحر دو رنگی و ریا دگر حتی طلب آب ز دریا نکنیم
یارب تو او را همچو من بر غم گرفتارش مکن
در شهر غربت ای خدا هرگز تو ازارش مکن
هر چند او از رفتنش چشمان من گریان نمود
لیک ای خدای مهربان از غصه پر بارش مکن
تو بارون كه رفتی شبم زیرو رو شد
یه بغض شكسته رفیق گلو شد
کاش همانطور که از شکستن تکه ای شیشه بر میگردی و نگاهش میکنی
وقتی دل مرا شکاندی 1بار بر میگشتی.فقط نیم نگاهی میکردی.
تو دل منو شکستی و لی من دل تو رو نمی شکنم چون یک دل شکسته بهتر از دو دل شکسته است
دیدی آنرا كه تو خواندی به جهان یار ترین
سینه را ساختی از عشقش سر شارترین
آنكه می گفت منم بهر تو غمخوار ترین
چه دل آزار شد آخر،چه دل آزار ترین
دیدی…
به تو سپرده بودمش
با هزار و یک امید
و حالا برای هزارو یکمین بار
دلم را می برم
تا شکستگی اش را….
گچ بگیرند!!!
چه ویرانگر ولی شیرینی ای عشق
بیا كه با همه افسونگریهات
برای درد دل تسكینی ای عشق
از من نخواه ببخشمت
هرگز نمیبخشم تورا
حتی اگه ببخشمت
خدا نمیبخشه تورا
بنویس ای سنگتراش عاقبت شدم فداش ، بنویس تا بدونه عمرمو دادم براش..
برگ از درخت خسته شده *پاییز همش بهونست
بودیم و کسی پاس نمیداشت که هستیم
باشد که نباشیم و بدانند که بودیم
ز کویت رفتم و الماس ِ طاقت بر شکستم برو با یار ِ خود بنشین که من بارِ سفر بستم
که بعد ِ رفتنم جانا هزار افسوس خواهی خورد فلانی یار ِ خوبی بود و من ،قدرش ندانستم
گرچه دوست نمیخرد ما را به ریالی
ولی نفروشم تار مویش به جهانی
وقتی دلمو شکستی حس کردم بیشتر دوستت دارم
چون حالا دلم چندین تیکه داشت که هر کدوم جداگونه دوستت داشت..
آرزو دارم شبی عاشق شوی
آرزو دارم بفهمی درد را
تلخی برخوردهای سرد را
میرسد روزی كه بی من لحظه ها را سركنی
میرسد روزی كه مرگ عشق را باور كنی
میرسد روزی كه شبها در كنار عكس من
نامه های كهنه ام را مو به مو ازبر كنی
چقدر سخته
کسی رو که دوستش داری نتونی بهش بگی که دوستش داری وچقدر
بده که کسی تورو دوست داشته باشه واینو نتونه بهت بگه.
چقدر سخته
دلت بخواد سرتو باز به دیواری تکیه بدی که
یبار زیر آوار غرورش همه وجودت له شده.
چقدر سخته
تو خیالت ساعتها باهاش حرف بزنی اما
وقتی دیدیش هیچیزی بجز سلام نتونی بگی.
چقدر سخته
وقتی که پشتت بهشه دونه های اشک گونه هاتو خیس کنه
اما مجبور بشی بخندی تا نفهمه که هنوز دوسش داری.
چقدر سخته
گل آرزوهاتو تو باغ دیگری ببینی و هزار
بار خودتو بشکنی و اونوقت آروم زیر لب بگی
گل من
باغچهء نو مبارک
جالب بود
پاسخحذف